اَمیرْ چَقْماق، جلالالدین شامى، مشهور به امیرچقماق (د ح ۸۴۰ق/ ۱۴۳۶م)، از امیران دوره تیموری و فرمانروای نامدار یزد. وی اصلاً از عربهای شام و از جمله امیران و سرداران مشهور الناصر ناصرالدین فرج، سلطان مملوک مصر و شام بود. پس از نبردی که میان امیر تیمور و الناصر فرج روی داد و به شکست سلطان مملوک انجامید، امیر چقماق همراه با کسان و اموال خود از وی جدا شد و به شاهرخ فرزند تیمور پیوست. به روایت دیگر الناصر فرج به تیمور پیام فرستاد که آماده تسلیم است، اما شب هنگام روی به گریز نهاد، ولى امیر چقماق از همراهى با او سر باز زد و به تیموریان پناه جست . شرفالدین على یزدی از واقعه دیگری یاد کرده حاکى از آنکه امیر چقماق در زمره لشکر تیمور با دشمنان مىجنگیده است . دسته دیگری از محققان بر این نظرند که امیر چقماق از شام غازان [= شنب غازان]، محلى در تبریز برخاسته است (افشار، یادگارهای…، ، اما این انتساب با توجه به وقایعى که شرح آن گذشت، درست نمىنماید.
از پدر و نیاکان امیر چقماق اطلاعى در دست نیست، جز آنکه در وقفنامه موقوفات او از پدرش با عنوان «امیراعظم» یاد شده است . از احوال و کارهای خود او هم پیش از استقرار در یزد اطلاعات مبسوطى، مگر پارهای جزئیات، در مآخذ نیامده است. براساس این اخبار او پس از آنکه به خدمت تیموریان پیوست، در چند جنگ تیمور را همراهى کرد و به هنگام وفات تیمور، فرزندش امیرمحمد برای استقبال از شاهزاده محمدسلطان به قم آمد. در ۸۱۷ق/۱۴۱۴م به همراه بایزید برلاس از سوی شاهرخ مأموریت ابرقو یافت . چند سال بعد، یعنى در ۸۲۳ق/۱۴۲۰م امیر چقماق با لشکریانى که از یزد گرد آورده بود، در حوالى ری نزدیک ورامین به اردوی شاهرخ پیوست (حافظ ابرو، ۲/۷۲۰؛ کاتب، ۲۴۳). سال بعد که شاهرخ در سلطانیه اردو زده بود، به امیر چقماق و همراهانش اجازه بازگشت به یزد داد، اما دسته دیگری از مورخان وقوع این حادثه و پیوستن امیر و لشکرش به شاهرخ را از جمله وقایع سال ۸۳۲ق دانسته، و ضبط کردهاند از قراین برمىآید که شاهرخ در نخستین سالهای پادشاهى خود، امیر چقماق را به حکمرانى یزد فرستاده است . گرچه به طور دقیق نمىتوان سالهای اول حکومت او بر یزد را تعیین کرد، اما مىدانیم که او دو بار حکومت یزد یافت. چنین مىنماید که بار اول از حوالى ۸۲۳ق بدینمنصب گمارده شد و در ۸۲۵ق هم در آن منصب بود؛ چنانکه جعفری مورخ و نویسنده تاریخ یزد اتمام بنای کاروانسرایى را در ۸۲۵ق به دست وی ذکر کرده است .
از حوادث دیگر این دوره حضور امیر چقماق در نبرد میان شاهرخ و ترکمانان در ۸۲۳ق بود. او در این جنگ در میمنه سپاه تیموری قرار داشت .. در ۸۳۱ق نیز عدهای از سرداران شاهرخ از جمله امیرچقماق به فرمان او به نبرد با جهانشاه قراقویونلو پرداختند . او در ۸۳۳ق با اتمام غائله به همراه شاهرخ از ارس گذشت و سپس به سلطانیه باز آمد و از آنجا رهسپار یزد شد . در غیاب امیر چقماق، امیر یوسف حاجى حبیبى که به جای او در یزد فرمان مىراند، مدرسه بزرگى در محله دهوک سفلى بنا کرد .از مفاد اطلاعاتى که احمد کاتب در تاریخ جدید یزد آورده، برمىآید که در فاصله دو دوره حکومت امیر چقماق بر یزد، چندی فرمانروایى آن شهر را امیر حمزه نامى برعهده داشت؛ اما دوران او دیر نپایید و به هرات احضار شد و امیر چقماق دیگر بار به یزد آمد و حکومت یافت .
امیر چقماق در سالهای آخر زندگانى یک بار در ۸۳۸ق از سوی شاهرخ به همراهى آقا پیری و حاجى محمد غناشیرین (فناشیرین) به سفارت نزد جهانشاه قراقویونلو فرستاده شد (روملو، ۲۱۳). مأموریت دیگر او در ۸۳۹ق همراهى با جهانشاه برای گشودن قلعه النجق بود. چون شاهرخ در این نبرد تصمیم بر آشتى گرفت، فاطمه خاتون همسر امیر را برای ابلاغ صلح به قلعه فرستاد . امیر چقماق ظاهراً در ۸۳۹ یا ۸۴۰ق درگذشته است، اما منابع در این باره تصریح ندارند. مسلم آن است که در ۸۴۱ق که همسرش فاطمه به تکمیل بناها و عمارات شوهر در یزد اشتغال داشت، وی زنده نبوده است.
امیر چقماق روزگار درازی که بر یزد فرمان مىراند، به عدالت و رأفت و مردمداری رفتار مىکرد و در آبادانى و ایجاد عمارات جدید چون مدارس، مساجد،خانقاهها سخت مىکوشید. افزونبر آنروستاها و مزارعى ایجاد کرد و قنواتى جاری ساخت و موقوفاتى برای آنها برقرار کرد. از عمارات مهم او دیوان خانه و شاهنشین است که در ۸۳۱ق در داخل قلعه مبارکه بنا کرد و در جنب آن برای برخى ملازمان و نزدیکان خود عماراتى ساخت. اما مجموعه بناهای اصلى او در محله دهوک سفلى بیرون حصار یزد قرار داشت و شامل میدان، مسجد و خانقاه بود. وی نخست میدانى ساخت که به نام امیر چقماق خوانده شد و در کنار آن مسجد نو را که امروزه به نام مسجد میرچقماق معروف است، بنیاد نهاد و در جنب آنها خانقاه، کاروانسرا، حمام، آب انبار، کارگاه شیرینىسازی و بازار بنا کرد. نیز در وسط خانقاه حوضى ساخت که آب قنات خیرآباد دهوک از آن مىگذشت. ظاهراً ساختمان مسجد به سال ۸۳۶ق آغاز شده بوده است. در این سال امیر و همسرش بىبى فاطمه خاتون چند خانه و زمینهای اطراف را خریدند و بر مساحت مسجد افزودند. آنگاه صفهای عالى و گنبدی وسیع برای آن ساخته شد و سپس بیرون آن را فیروزهکاری کرده، حجرات خوب در آنجا برآوردند. بر گنبد این مسجد، سوره سجده به خط شمسالدین محمد خطیب منقوش گردیده است. این مسجد را پس از مرگ امیر چقماق، همسرش در ۸۴۱ق تکمیل کرد و تاریخ اتمام را در کتیبهای که بر سر در مسجد با خطى خوش نصب شده، تصریح نمود .
این مسجد محرابى از سنگ مرمر دارد که اطراف آن را با کاشیهای معرق تزیین کرده، و آیاتى از قرآن بر روی آن نقر کردهاند؛ اما شهرت و اهمیت آن، گذشته از گنبد وسیع، به سبب سر در رفیع و با شکوه و صفه عالى آن است. این بنا نخست مسجد میرچقماق یا مسجد نو نام داشت و در عصر قاجاریه به مسجد چقماقیه شهرت یافت. این مسجد در آن زمان همچنان در بیرون یزد بود و املاک و رقباتى برای نگهداری آن وقف شده بود و متولى آن میرزا ابراهیم نام داشت که اجداد او نیز متولى موقوفات مسجد بودند .
مسجد میرچقماق از جمله معدود آثار کهنى است که هنوز بر جای مانده، و پس از مسجد جامع یزد از حیث زیبایى و اهمیت و اعتبار ممتاز است. افشار وصف کاملى از راهروها، صفهها، دیوارها و کتیبههای این مسجد به دست داده، و آورده است که در کریاس آن که رو به میدان امیرچقماق باز مىشود، سنگى نصب شده که وقف نامهای بر آن کنده شده است و از آن برمىآید که در ۱۱۲۰ق/ ۱۷۰۸م قهوهخانهای هم بر مسجد وقف شده بوده است .
امیر چقماق و بىبى فاطمه خاتون، گذشته از مسجد و میدان، عمارات متعدد دیگری در یزد احداث کردند که آن همه موجب آبادانى شهر و توسعه آن و افزایش جمعیت و رونق کارها گردید، به گونهای که نام این امیر و دودمانش تا قرنها و حتى امروزه نیز در میان مردم یزد زنده و بر زبانهاست.
دیگر عمارات امیر چقماق و بىبى فاطمه اینهاست:
-۱. میدان میرچقماق که اکنون نیز در مرکز شهر یزد برجای است و مسجد در ضلع جنوبى آن قرار گرفته است. از آثار کهن اطراف آن غیر از مسجد، بقعه ستى فاطمه، سر در بازار و حسینیه امیر چقماق را باید نام برد. این بازار به نام حاجى قنبر از بناهای نظامالدین حاجى قنبر جهانشاهى است که از سوی جهانشاه قراقویونلو به حکومت یزد رسید. بعدها بر سر در این بازار بنای زیبا و بلندی ساخته شد که اکنون معرف شهر یزد است. این بنا را امیر چقماق نساخته، بلکه از عمارات سده ۱۳ق است .
-۲. قلعه یزد. این قلعه کهنتر از عصر امیر چقماق است، اما او و همسر دیگرش بیکه سلطان و پسرش شمسالدین امیرک محمد تغییرات بسیاری در آن پدید آورده، بلکه از نو بنیاد نهادند و عماراتى پیرامونش ساختند .. امیر همچنین در آنجا دیوانخانهای ساخت و امیرک محمد نیز دارالقرآنى ایجاد کرد .
-۳. حمام که اصلاً کاروانسرایى مخروبه در مقابل مسجد جامع بود و امیر آنرا به حمامى عالى با قبهای بزرگ بدل ساخت (۸۲۵ق/ ۱۴۲۲م). وی آب تفت را در حوض آن جاری کرد و دو شمعدان مرمری در درگاه حمام گذارد -۴. احداث حمامى دیگر در محلهای که آب خیرآباد دهوک از آن مىگذشت. جعفری مؤلف تاریخ یزد قصیدهای در وصف این حمام سروده است .-۵. احداث سرایى موسوم به «خان شمس یوسف» و کاروانسرای منضم به آن. این کاروانسرا در عصر صفوی به نام «کوه مره» معروف بود. امیر چقماق بر دیواره آن نام خود و شاهرخ میرزا و تاریخ اتمام آن یعنى ۸۳۰ق/۱۴۲۷م را نقش نموده است .
۶. از دیگر کارهای عمرانى این امیر، بازسازی باغ لایستان در حومه یزد بود. این باغ را شاه یحیى مظفری بنیاد نهاد و وی آن را توسعه داده، به اتمام رساند و امرای وی در حوالى آن، باغها و عمارات دلپذیر ساختند و تابستانها را در آنجا مىگذراندند .
۷. آبادانى و لایروبى کاریز دهوک (خیرآباد) که از طرف مدوار مىآمد .
گذشته از اینها، امیر چقماق به هنگام اقامت در هرات آثاری از خود برجای نهاد که نام یک مدرسه از آنها را که در بلوک خیابان آن شهر واقع بود، خواندمیر در اثر خود یاد کرده است .
امیر چقماق برای نگهداری این ابنیه موقوفاتى برقرار ساخت. وی فهرست این رقبات را که شامل مزرعه، دکان، قنات و آسیا بود، ضمن وقفنامهای برشمرده است. متن این وقفنامه که در ۱۳۰۰ق/۱۸۸۳م از روی نسخه اصل استنساخ شده، اکنون در دست است و چاپ مغلوطى از آن در یزد به عمل آمد و سپس متن کامل آن در ملحقات جلد سوم جامع مفیدی به چاپ رسید. در سالهای اخیر محمدتقى دانشپژوه صورت منقحى از آن را در مجله معارف اسلامى انتشار داد.این وقفنامه متنى است در چندین صفحه و متضمن شرح اماکن موقوفه و نیز امضای کثیری از بزرگان و معتمدان یزد که با عباراتى متفاوت آنرا تأیید و تسجیل کردهاند.
همسر و فرزندان: نام دو همسر امیر چقماق و یک پسر او در منابع تاریخى ذکر شده است. همسر اول او با امیر در غالب امور عامالمنفعه و ایجاد ابنیه و عمارات همکاری داشت. چنانکه در کتیبهای که در ایوان اصلى مسجد میرچقماق موجود است، از او با عنوان فاطمه همسر امیر چقماق و سازنده ایوان یاد شده است . این زن نیکوکار چند عمارت به تنهایى ساخت و مسجدی را که ناتمام مانده بود، تکمیل و کف آن را با سنگ مرمر فرش کرد و دو ستون چپ و راست گنبد را با کاشىِ تراشیده مزین گردانید و منبر آنرا که چوبى بود، برداشت و با کاشى الوان ساخت. گویند خاک مورداستفاده برای منبر را از کربلا آورده بودند . از کارهای دیگر او حفر چاه آب سرد در بیرون مسجد و احداث باغ زیبایى کنار باغ امیرشاهى بود. این باغ چندی بعد از میان رفت .
همسر دیگر وی، بیکه سلطان نام داشت و دختر شاهزاده بایسنقر میرزا بود. از او تنها یک بار مستوفى بافقى نام برده، و گفته است که وی باغى در اطراف میدان سعادت یزد بنا نهاد .
از فرزندان امیر، نام شمسالدین امیرک محمد بیش از همه شهرت یافت و مورخان از کارهای نیک او در یزد یاد کردهاند. او دوبار در یزد فرمان راند: یک بار وقتى که پدرش به هرات رفت و فرزند را به نیابت حکومت برنشاند. در همین وقت بود که امیر قطبالدین به شهر یزد حمله برد و شمسالدین ناگزیر به اصفهان گریخت ، بار دیگر در ۸۴۱ق و ظاهراً پس از مرگ پدر به حکومت یزد منصوب شد . امیرزاده محمد چند بنای بزرگ و منقش و آراسته به طلا و لاجورد در یزد بنا کرد و در کنار میدان سعادت باغى بزرگ ساخت .
از شمسالدین محمد هم فرزندی به نام امیرک احمد برجای ماند که در منابع از او با عنوان نبیره امیر چقماق یاد کردهاند. امیرک احمد در ۸۵۶ق/۱۴۵۲م از سوی امیرزاده خلیل فرمانروای ستمگر یزد، هنگام لشکرکشى به فارس، به اداره امور یزد گماشته شد ، اما چندی بعد که خلیل بدون نتیجه از لشکرکشى بازگشت، امیرک احمد با همدستى بزرگان یزد، او را به شهر راه نداد و خلیل شهر را در محاصره گرفت. این محاصره چند ماه طول کشید، ولى کاری از پیش نرفت. شمسالدین فرزند دیگری هم به نام امیر الیاس داشت. نام یک تن از اخلاف امیر چقماق در منابع عصر صفوی نیز دیده مىشود. وی خواجه قطبالدین خسروشاه میبدی و از مستوفیان و دانشمندان روزگار شاه طهماسب بود و کتابى با عنوان خلاصه الحساب تألیف کرد .
نویسنده: سید علی آل داود
آذر ۱۳, ۱۳۹۹
اردیبهشت ۶, ۱۳۹۹
مهر ۲۲, ۱۳۹۸
مهر ۱۷, ۱۳۹۸
مهر ۵, ۱۳۹۸
مهر ۲, ۱۳۹۸